آرمان آرمان ، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه سن داره

آرمان بهترین هدیه ی زندگی من

عاشق بازی با لپ تاب

عزیز ترینم آرمانی: از شروع هشتمین ماه زندگیت عاشق بازی با لپ تاپ شدی و هر موقع می بینی من یا بابا و مامان داریم با لپ تاب کار می کنیم دست و پا می زنی تا تو رو هم بیاریم که بزنی روی لپ تاپ  این روز ها تقریبا لپ تاب از دستت آسایش نداره   از بس که با دستت می کوبی روش کم کم داره خراب میشه. آخه ما از دست تو وروجک چه کنیم!! اینم سندش.   ...
12 اسفند 1391

زیارت قبول مامان زری

بهترینم آرمان جونی: پنج شنبه شب مامان زری از مکه اومد و ما هم برای استقبالش به فرودگاه رفتیم  و از طرف شما براش دسته گل بردیم. عسلم مامان زری زحمت کشیده بود برای تو و من کلی سوغاتی های خوشگل آورده بود. که تو هم با دیدن سوغاتی هات کلی خوشحال شدی  مامان زری جون زیارتت قبول. این یکی از سوغاتی هایی است که مامان زری برایت آورده که تو هم خیلی دوسش داری. ...
12 اسفند 1391

خوردن بستنی

خوشگل ترینم: امروز برای اولین بار بستنی خوردی. آخه می دونی نفسم مامان بستنی خریده بود و ما همه داشتیم می خوردیم که یک دفعه دیدیم تو داری دست و پا می زنی بعد هم مامان فرشته یک کمی بهت داد ولی تو بازم می خواستی و ما هم مجبور شدیم دوباره بهت بدیم. خلاصه کلی بستنی خوردی و انگار خیلی هم بهت چسبید  آره عسلم تو هم توی این سرما برای ما بستنی خور شدیا!!! ولی عزیز دلم الان نباید بستنی بخوری چون هنوز وقتش نرسیده. از 11 ماهگی می تونی بستنی بخوری و کیف کنی                                                    ...
6 اسفند 1391

دالی بازی با داداش جونی

بهترینم آرمان جونی: چند روزی می شه که عاشق دالی موشک شدی و دوست داری همش یکی باهات بازی کنه  ولی نفسم این قدر من مشغول کار های روزانه ام مثل درس خواندن و نوشتن مشق زبان هستم که حتی وقت نمی کنم برای یک لحظه ام با تو بازی کنم و خودم هم از این بابت خیلی ناراحتم  ولی عشقم امروز بالاخره تونستم باهات بازی کنم. امروز نشسته بودم پشت لپ تاب که یک دفعه دیدم تو با روروئک اومدی پیشم و داری می خندی  فهمیدم که شاید دلت می خواد باهام بازی کنی. برای همین دوباره رفتم پشت لپ تاب و سریع اومدم بیرون و گفتم دالی. نمیدونی چه قدر ذوق کردی و خندیدی  قول می دم از این به بعد تو وقت های آزادم باهات دالی موشک بازی کنم.  اینم عکسی که ...
5 اسفند 1391

هفتمین ماه زندگی قشنگت

آرمان جونم: امروز هفتمین ماه از زندگی شیرینت است. روز به روزکه داری بزرگ تر می شوی علاقه ی ما هم داره نسبت بهت بیش تر میشه عزیزم امروز رفتیم مطب آقا دکی برای چکاپ ماهیانه که گفت همه چیز عالی است و شما هم وزنت 8/700 و قدت هم بلند تر شده بود یعنی 70/5 تازه جیگرم چیزی که منو خیلی خوشحال کرد این بود که به غذا هایی که می خوردی غذاهای جدید تری هم اضافه شده مثلا می تونی ماست و زرده ی تخم مرغ و آبمیوه بخوری. اندازه ی تمام دنیا دوستت دارم خوشگلکم اینم عکس های خوشگلت. الهی فدات بشم من. ...
29 بهمن 1391

دمر شدن

 عزیزم    چند هفته ای   است که یاد گرفتی وقتی می ذاریمت روی زمین دمر می شی و وقتی دوباره به حالت اول برت می گردونیم بلافاصله دوباره دمر می شی  فرشته کوچولوی من البته شما از 3/5 ماهگی یاد گرفتی که دمر بشی. اما الان خیلی سریع تر و راحت تر می تونی  ایشاالله سریع تر یاد بگیری چهار دست و پا بری و ماهم خوشحال کنی                                                                         اینم یکی از سنداشه       &...
21 بهمن 1391

به دنیا امدنت

آرمان جان شما در روز 29 تیر 1391 به دنیا امدی همه ی ما منتظر تو بودیم. وقتی تو به دنیا امدی  به دیدنت امدند و خیلی همه    خوشحال بودند. تو خیلی خوشگل و ناز بودی.                                                                                                                                      ...
21 بهمن 1391