ماه چهاردهم، شیطنت ها و رفتن به میگون؛
دار و ندارم آرمان ؛ اول از همه این که دیروز چهارده ماهه شدی پس ماهگیت مبارک باشه عزیزم. توی این چند ماه شما کلی پیشترفت کردی و کلی کارهای جدید یاد گرفتی که من برات میگم: اول از شیرین زبونیات میگم که خیلی بامزه بعضی کلمه هارو میگی بابا رو که خیلی وقت بود میگفتی اما الان خیلی قشنگ تر میگی. قبلا هر موقع میخواستیم بریم بیرون تو میگفتی دددد اما الان عاشق پارک و تاب و سرسره ای و هر وقت میخوایم بریم بیرون میگی پا یعنی پارک دارم باهات تمرین میکنم که آب هم بگی. ولی به نظرم بازم خوب پیش رفتی. حالا بگم از شیطونی و اذیتتتتتتت. عاشق ماژیک و تخته ای و میری تو اتاق من و میشینی و چون میدونی ماژیک و تخته زیر تختمه در شون مییاری و شروع میکنی به کشیدن. ماژیکم هم از دستت یه روزه تموم شد تو خونه هم کمک میکنی، مثلا جارو دستی و دستمال و بر میداری و میکشی رو میز و زمین. الهی قربون کمک کردنت. وقتی هم که میریم تو ماشین یاد گرفتی آهنگ ظبط رو هی عوض میکنی و میزنی تا آهنگ شاد بیاد و برقصیتمام بازی های کلاغ پر و لی لی لی لی حوضک و اتل متل توتوله رو هم که قبلا بلد بودی بهتر یاد گرفتی. آفرین به هوشت جدیدا هم وقتی بهت میگیم آرمان چشت کو چشمک میزنی یا وقتی میگیم سرت کو یا موهاتو شونه میکنی یا میزنی تو سر خودت. راستی منم که باید پس فردا برم مدرسه و دیگه زیاد وقت نمیکنم بنویسم برات خب حالا بگذریم. آرمان جون دیروز من و تو بابا و مامان با هم رفتیم میگون خونه ی پسر عمه مون. با این که سفر یه روزه ای بود ولی خیلی خوش گذشت. عکس چهار ده ماهگیت رو برات میذارم ولی عکس های میگون خوب نشده برای همین نمیزارم. اینجا میخواستی بری حموم گفتم یه عکس اینجوری هم داشته باشی.